گریم ریپر (Grim Reaper)




در گذشته مردم اروپا نقاط دیگر جهان مرگ را به شکل های مختلفی تصور می کردند که محبوب ترین و معروف ترین آن «گریم ریپر» است.

بقیه در ادامه ی مطلب...

 

ادامه مطلب ...

روح مترسک



در کشور آمریکا افسانه های ترسناکه زیادی وجود دارد که هیچوقت راست یا دروغ بودن ان مشخص نشده است
افسانه روح مترسک یکی از انهاست
طبق اسناد موجود و گفته اهالی منطقه در مزرعه ای دور افتاده دو برادر و با پدر خود زندگی میکردند ...

بقیه در ادامه مطلب ...

 
ادامه مطلب ...

ترسناک‌ ترین خانه‌ ها [بخش اول]


اوهایو؛ خانه رعب‌آور 


این خانه ی متروکه در شرق کلیولند جایی است که قاتل زنجیره ای، «آنتونی سُوِل»، جسد قربانی هایش را مخفی می کرد. اکنون خانه به وسیله اهالی محل خراب شده اما کسانی که از خیابان رد می شوند، از اینکه از پیاده رو جلو محل خانه رد شوند، امتناع می ورزند چون مدعی هستند که صداهایی از درون خانه به گوش می رسد. 

بقیه در ادامه مطلب ...

 
ادامه مطلب ...

مکانی که به "خانه ارواح" مشهور است!


ارواح، موجوداتی انکار نشدنی در دنیای ماورائی هستند.همانطور که در قرآن نیز به صراحت اعلام شده انسانها پس از مرگشان، در واقع از دنیای مادی به دنیایی دیگر منتقل شده و در انجا ادامه حیات می دهند.
جسم خاکی برای زندگی در این دنیا و روح برای ادامه زندگی در دنیای بعدی است.
حتما شما هم زیاد شنیده اید که برخی خرافه گویان اعتقاد دارند که در مکانهایی خاص موجوداتی ماوراء طبیعی زندگی می کنند.داستانهای قدیمی نیز صحه ایست بر این خرافه ها! اما این گونه خرافه گویی ها نه تنها مختص مردم ایران زمین نبوده که در تمام دنیا وجود دارد.
گفته می شود در منطقه سنت پل، مینه سوتا عمارتی بزرگ وجود دارد که سالهاست خالی از سکنه است.
این خانه بزرگ و رعب انگیز، در سال 1883 ساخته شد و تا سال 1915 مردمانی در ان زندگی می کردند.قضیه از آنجایی شروع شد که خدمتکار مخصوص افراد خانه در یک شب بارانی در یکی از اتاقهای خانه خود را به دار آویخت و پس از آن دیگر آرامشی در این خانه حاکم نشد.ساکنان خانه نیز پس از مدتی از این مکان گریختند و به جایی امن پناه بردند.



بقیه در ادامه مطلب ...

 
ادامه مطلب ...

کلبه مرگ


روزی روزگاری در شهری در بالای کوه کلبه ای وجود داشت که توسط یک زن و مرد ساخته شده بود.آن افراد بعد از ساخت آن خانه از شخصی شنیدند که قبلا در این مکان شخصی مرده و این منطقه را طلسم کرده ولی آنها در همین کلبه ماندند و بعد از هفت روز هر دوی آنها به طور وحشتناکی کشته شدند و بعد از آن هم کسی به آن منطقه نرفت...

اما روزی خانواده دیوید- پسر جوان و کنجکاو- تصمیم گرفتند که به آن کلبه بروند.پس آنها وسایل خود را جمع کرده و به سمت کلبه رفتند.شخصی در آن شهر خواست که به آنها بفهماند که کلبه طلسم شده است اما آنها باور نکردند و به کلبه رفتند و شب را در آنجا ماندند.صبح مادر دیوید -الیزابت- ساعت 6 صبح بیدار شد و صبحانه درست کردو به شوهرش آرتور گفت:آرتور بلند شو, باید برویم هیزم جمع کنیم و بعد دوباره به آشپزخانه رفت که ناگهان شخصی را در پشت پنجره دید که لباس خونی پوشیده و تبر به دست دارد, سریع فرار کرد و دیده های خود را به شوهرش گفت ولی او باور نکرد.خانواده آنها 6 نفر بودند, دیوید و مادر و پدر, خواهرو دو دوستش. یکی از دوستانش که در کار وسایل الکتریکی بود به دلیل مشغله کاری با آنها نبود.آن شب الیزابت بسیار می ترسید که دوباره آن شخص را ببیند که ناگهان از اتاق دوست دیوید صدای جیغی آمد, همه به اتاق او رفتند و دیدند که او به طور وحشتناکی مرده است.با یک چاقو بدن او سوراخ شده بود و پنج انگشت او روی زمین افتاده بودو رد پای گلی یک پوتین روی زمین بود که به پنجره می رسید و آن پنجره به پرتگاه باز می شد.ناگهان صدایی آمد و همه برگشتند و پشت پنجره دوباره همان شخص را دیدند.

بقیه داستان در ادامه مطلب ...
 
ادامه مطلب ...

خواب زده [قسمت اول]


ساعت حدودا 3 نصف شب بود
که یهو از خواب پریدم این اولین باری نبود که این خواب رو میدیدم
ولی هر دفعه که بلند میشدم چیزی یادم نمی اومد
از جام بلند شدم و تو اشپزخونه رفتم یه لیوان اب سرد از پارچ ریختم و دوباره رفتم بخوابم
ولی وقتی وارد اتاق شدم با کمال تعجب دیدم یه پیر مرد روی تخت خوابیده
قیافه معصومی داشت اصلا اون لحظه به ذهنم نرسید این کیه یا از کجا اومده
گفتم پایین تخت خوابیدم
صبح شد حدودای ساعت 9 که بیدار شدم
وقتی بلند شدم یهو یاد اون پیر مرد افتادم
که دیدم نیست یکمی فکر کردم گفتم حتما توهمی چیزی بوده
خلاصه یه چند هفته گذشت تا اینکه مث همون قضیه اتفاق افتاد
ایندفعه رفتم تو اینترنت و گشتم تا شاید چیزی درباره توهم بعد خواب پیدا کنم
ولی چیزی پیدا نکردم تو یه چندتا فروم {انجمن} ماورای طبیعی عضو شدم
و قضیه رو تعریف کردم هر کدومشون یه چی گفتم
یکی گفت جنه داره باهات شوخی میکنه
یکی گفت توهم و ....
خلاصه این قضایا ادامه داشت تا یه شب که ...

منتظر قسمت دوم باشید

منبع : www.adr-naline.ml