ماجرای وحشتناک روح گویرا/خانه ای که سنگ باران می شد
هیچکس جرأت رفتن به خانه باونها را نداشت. هر شب صداهای عجیب از آن خانه به گوش میرسید. صدایی مثل سنگباران که نه تنها اعضای خانواده باونها بلکه حتی کارآگاهان را نیز شگفتزده کرده بود. تا ماهها این سروصداها ادامه داشت و همه تصور میکردند که کودکان بازیگوش به طرف خانه سنگ پرتاب میکنند اما هیچ کودکی در روستا از ترس به آن خانه نزدیک هم نمیشد تا اینکه بالاخره راز سنگباران خانه باونها فاش شد.
بقیه در ادامه مطلب ...