ماثمن




داستان ازونجا شروع شد که در 15 نوامبر 1966 دو زوج جوان،راجر اسکاربری و لیندا به همراه استیو و مری از ساکنان Point Pleasant وست ویرجینیا که درهنگام در سفری برون شهری از کنار کارخانه ی متروکه ی TNT مربوطبه دوران جنگ جهانی دوم میگذشتند،در کنار ژنراتور نزدیک در ورودی کارخانه متوجه دو نور سرخ رنگ میشوند.

نورها که غیر طبیعی به نظر میرسیده توجه آنان را جلب میکند و هنگامی که از سر کنجکاوی ماشین رو نگه میدارند،متوجه میشوند که این نورها متعلق به چشمان حیوانی انسان مانند ولی عظیم جثه(حدوداً 2 متری) است ،که بال هایی در پشت خود دارد.

شاهدان عینی که به شدت وحشت زده شده بودند بعد از حرکت دوباره و فرار به سمت مسیر 62 با سرعت زیاد،متوجه شدند که آن موجود نیز همسان با سرعت ماشین(چیزی نزدیک به 160 کیلومتر در ساعت) در تعقیب ماشین است.

بقیه در ادامه مطلب ...
 
ادامه مطلب ...

افسانه های شهری ترسناک درباره آینه !




چه کسی تاکنون یک یا دو تا از این داستان های ترسناک شهری را نشنیده است؟ هر افسانه ای، می تواند کمی حقیقت را درون خود داشته باشد. حتّی اگر نمی توانید یک افسانه را به طور کامل باور کنید، آن را خوانده و امتحان کنید، و دقّت کنید که آیا موهای بدنتان سیخ نمی شود. برخی از افسانه های شهری پشت درهای بسته و جلوی آینه ها و در تاریکی کامل ساخته شده اند.

بقیه در ادامه مطلب ...

 
ادامه مطلب ...

گریم ریپر (Grim Reaper)




در گذشته مردم اروپا نقاط دیگر جهان مرگ را به شکل های مختلفی تصور می کردند که محبوب ترین و معروف ترین آن «گریم ریپر» است.

بقیه در ادامه ی مطلب...

 

ادامه مطلب ...

کشتی ماری سلست




کشتی باری "دی گراتیا "در مسیر خود از نیویورک به جبل اطارق با کشتی دو دکله عجیبی مواجه شد که مسیر آن ثابت نبود مثل آن بود که ناخدایی مست کشتی را هدایت می کرد وقتی باد می وزید کشتی به هر سو منحرف می شد . ناخدای "دی گراتیا " هیچکس را بر عرشه آن کشتی ندید – برای همین چند علامت فرستاد اما پاسخی نشنید .

بقیه در ادامه مطلب ...
 
ادامه مطلب ...

افسانه جاده مورو




جاده مورو در میشگان به دلایل مختلفی جاده ای ترسناک و هولناک برای استفاده کنندگان از ان است .
داستان به اواخر سده 1800 بر میگردد که پسر بچه ای که به همراه مادرش از این جاده عبور میکرد ناپدید شد

بقیه در ادامه مطلب ...
 
ادامه مطلب ...

الازنگی چیست ؟

الازنگی
نمونه ای از افسانه در فرهنگ بختیاری




در چند افسانه بختیاری با موجودی به نام الازنگی آشنا می شویم. او غولی است آدم خوار که به شکل های مختلی در می آید در افسانه یا متل ماه تی تی یا تمتی که در فرهنگ بختیاری بسیار معروف و پرطرفدار است، هفت دختر به علت فقر و نداری خانواده ها در کوهستان رها می شوند.پس از فراز و نشیب های بسار اسیر الازنگی می شوند.

بقیه در ادامه مطلب ...
 
ادامه مطلب ...

سیاه‌مجد





سیاه مجد، در اساطیر ایرانی نام مرد سیاهپوستی است که مأوی و جایگاه او، اغلب در پشت مسجدها می‌باشد. وی چهره‌ای مخوف دارد، امّا به کسی آزاری نمی‌رساند و تنها مردم را می‌ترساند.

سیاه مجد اغلب در حالی دیده می‌شود که مشغول قضای حاجت است.

هیولای فلت وود




در 12 سپتامبر 1952 اتفاقی عجیب و باورنکردنی، مردم دهکده برکستون در ویرجینیای غربی را شگفت‌زده کرد. ساعت 7:15 دقیقه بعدازظهر بود و پسران مدرسه فلت‌وود تعطیل شده و به سمت خانه می‌رفتند.  دو پسر خانواده  ادوارد و فرد‌مای به همراه دوستانشان تامی‌هایر، نیل نانلی، رونی شیور که بین 10 تا 17 سال داشتند، در میانه‌های راه نوری عجیب در آسمان دیدند که آنها را بهت‌زده کرد. ابتدا فکر ‌کردند که یک هواپیماست اما با دیدن نورها و حرکات عجیب آن، شگفت‌زده و هراسان تا خانه دویدند. آنها به سرعت به خانه برادران مای رفته و موضوع را برای  مادر خانواده تعریف کردند. کاتلین پس از شنیدن این داستان، به سمت تپه‌های فلت‌وود به راه افتاد تا ببیند موضوع از چه قرار است.  پسرها و سگ کاتلین به نام لمون هم به دنبال او راهی جنگل شدند. در میانه‌های مسیر، گویا لمون متوجه چیزی شده و  در حالی که مرتب واق واق می‌کرد، به پشت یکی از تپه‌ها رفت. همه جا تاریک بود و اطراف به وضوح دیده نمی‌شد. آنها نیز به دنبال لمون راه افتادند تا ببینند که او چه چیزی پیدا کرده است. کمی که جلوتر رفتند، بویی تند مانند بوی فلفل که موجب سوختن بینی و چشم‌هایشان شده بود، به مشامشان رسید. در همین لحظه دو نور قرمز کوچک، از لابه‌لای درختان بلوط نظر آنها را به خود جلب کرد. آنها به سمت نور حرکت کردند. هر چه جلوتر می‌رفتند، نور قرمز شدیدتر می‌شد. با نگاه کردن به این نور، آنها درد شدیدی در چشم‌هایشان احساس کردند.
آنها که بسیار ترسیده بودند، به سرعت به سمت خانه راه افتاده و با کلانتر دهکده، رابرت کارر تماس گرفتند. کلانتر به همراه دستیار خود لی استوارت به سمت تپه‌های فلت‌وود حرکت کردند. کاتلین و بچه‌ها این بار به همراه کلانتر و دستیارش، به همان محل بازگشتند. این بار چیزی که می‌دیدند، قابل باور نبود. آنها شخصی بلندقد در حدود سه متر را، با صورتی قرمز و چشمانی بسیار درشت و نورانی که به چشمان انسان هیچ شباهتی نداشت، با بدنی نقره‌ای و لباسی سبز دیدند که ایستاده بود و به آنها نگاه می‌کرد. برخی از شاهدان گفتند که این موجود فاقد دست بود ولی بسیاری از آنها گفتند که او دستانی کوچک داشت که زیر لباسش پنهان کرده بود. این موجود اسرارآمیز، پس از دیدن آنها بسیار وحشت کرده و پا به فرار گذاشت.

بقیه در ادامه مطلب ...
 
ادامه مطلب ...

شیمر چیست ؟




شیمر یا کایْمِرا (به یونانی: Χίμαιρα: خیمایْرا لغتاً به معنی بز ماده) از غول‌های اساطیری یونان است.

طبق افسانه‌های اساطیر یونانی، شیمر (که در فارسی غول‌شیر نیز نامیده شده)، فرزند اکیدنا (هیولای مؤنث نیمه پری و نیمه مار)، و تایفون (دارای ۱۰۰ سر) بود. او دارای سر شیر و بدن بز و دمی از سر مار دارد که از دهانش شعله‌های آتش بیرون می‌زند؛ و گاهی نیز در هنر به‌صورت شیری که کلهٔ بزی شاخدار از پشت آن بیرون آمده نشان داده‌شده‌است. شیمر با ویران کردن حومه لیکیه در آناتولی مردم را به وحشت می‌انداخت، تا اینکه بدست بلروفون، یکی از پهلوانان نام‌دار یونانی کشته شد.

بقیه در ادامه مطلب ...

 
ادامه مطلب ...

هفت افسانه کوتاه درباره ارواح




وقتی صحبت از روح و عالم ارواح می‌شود به یاد داستان‌های ترسناکی می‌افتیم که بعضی‌ها وقتی بعد از صرف شام دور هم جمع می‌شوند، برای یکدیگر تعریف می‌کنند. زمان تاثیرگذار این داستان‌ها به ویژه وقتی است که به دور از هیاهوی شهر می‌خواهیم شبی را در چادر بگذرانیم یا در یک خانه قدیمی و مرموز که درهای آن به هنگام باز و بسته شدن جیرجیر می‌کنند و باد زوزه‌کشان شیشه‌های پنجره‌ها را می‌لرزاند، شب را به صبح برسانیم.

. ولی این داستان‌های ارواح تا چه حد صحت دارند؟ آیا اصلا برگرفته از حقیقت هستند یا تنها زاییده ذهن شیطنت‌آمیز کسانی است که از تماشای چشمان پردلهره اطرافیان لذت می‌برند؟
در این جا قصد داریم منشاء برخی از این افسانه‌های کهن را تعریف کنیم


بقیه در ادامه مطلب ...


ادامه مطلب ...