خوابگاه 104 [قسمت اول]



تازه اولین سال بود میخواستم برم خوابگاه چون روستای خودمون خوابگاه نداشت اون موقع سال اول دبیرستان  بودم
خوابگاه توی یه روستای دیگه بود و مجبور بودم برم اونجا درس بخونم خلاصه بارمونو بستیم و عازم سفر شدیم
شب بود که رسیدم به خوابگاه از همون اول یه ترس عجیبی بهم دست داد تو همین فکرا بودم که یکی از پشت سر
دستش رو گذاشت روی شانم !

ترسیدم برگشتم دیدم یه پیرمرد حدودا 70 ساله بود گفت اینجا چیکار میکنی جوون تو این ساعت
نباید از خوابگاه بیرون باشی اینجا امن نیست گفتم تازه رسیدم از یه روستای دیگه اومدم
پیرمرد گفت دنبال من بیا و آروم شروع به حرکت کرد منم دنبالش رفتم رسیدیم دم در خوابگاه
و رفتیم داخل منو برد داهل و یه تخت بهم داد کلا 5 نفر بیشتر نبودم در حالی که خوابگاه حداقل 100 نفر جا داشت
ازش پرسیدم چرا اینحا اینقدر خلوته گفت خیلی وقته اینحا همین جوری خلوته

بقیه در ادامه مطلب ...

 
گفت بچه ها ترجیح میدن خونه کرایه کنن ولی اینجا نیان گفتم چرا ؟
گفت میفهمی وسایلم رو باز کردم و روی تخت دراز کشیدم خیلی خسته بودم و همینجوری
خوابیدم صبح زود بلند شدم از خواب آماده شدم و رفتم سر کلاس زنگ اول درس دینی داشتیم 
دبیر با بچه ها اشنا شد و پرسید هر کدوم دوست دارن چیکاره بشن و از این حرفا خلاصه
ظهر شد و مدرسه تموم شد منم رفتم دم بوفه مدرسه تا یه چیزی بخرم و بخورم
روزو همینجوری گزروندم تا شب ساعت 11/30
از اونجایی که خواب گاه خیلی خلوت بود و هر کی یه گوشه دور از هم خوابیده بودن
منم طبق معمول اماده شدم بخوابم درسامم خونده بودم
رفتم تو دستشویی مسواک بزنم بوی بد دستشویی داشت حالم رو بهم میزد
یه آینه کهنه تو دستشویی بود که شکسته بود و یه تیکه کوچیک فقط روش مونده بود بقیش ترک ترک بود
داشتم تو آینه مسواک میزدم که یهو چشمم افتاد به یه ادم که پشت سرم سری برگشتم ولی کسی نبود
قلبم داشت تند تند میزدم همون لحظه از دستشویی خارج شدم و رفتم سمت تختم و تا صبح بیرون نیومدم
صبح اون روز خیلی فک کردم گفتم مگه میشه حتما خیال کردم و این چیزا
اون روزم گذشت این شب دوم بود ایندفعه بخاطر ترسی که داشتم مسواک نزدم و همونجوری خوابیدم
ولی این تازه شروع داستان بود ساعت 4 صبح موقع اذان رفتم وضو بگیرم واسه نماز
که متوجه یه کسی شدم که بیرون حیاط کنار ابخوری نشته
رفتم برم سمتش که ببینم که ...

بقیه داستان در قسمت بعدی

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد