معمای نیمه شب + عکس




آن چه موجودی بود که می توانست از دیوارهای سنگی بگذرد از کومه های علف خشک به ارتفاع ششصد متر بپرد، و یا از رودخانه ای به پهنای دو مایل عبور کند؟! آن موجود پرنده بود؟ درنده بود؟ یا اینکه خود شیطان بود.؟!

تا به امروز کسی نمی داند؛ ولی موجودی که آن کارهای انجام نشدنی را انجام داد، یک قرن پیش آثار پاهایش را در قصه ها و شهرهای استان « دیوان شایر » واقع در جنوب انگلستان به جا گذاشت.

در شب پنج شنبه هشتم فوریه 1885 کمی قبل از ساعت هشت شب بود که برف در منطقه « دیوان شایر‌» شروع به باریدن نمود. در ساعت شش صبح روز بعد « هنری پیلک » که صاحب مغازه نانوایی در شهرک « تاپشام» بود، از خانه اش بیرون آمد و قدری مکث کرد تا منظره پر برف اطراف را نظاره کند.... در این موقع بود که یک رشته جای پا را در حیاط محصور خود مشاهده کرد.

بقیه در ادامه مطلب ...
  
ادامه مطلب ...

نقاشی هلندی سرگردان


نقاشی هلندی سرگردان، اثر آلبرت پینکهام رایدر، حدود ۱۸۸۷ (موزه هنر آمریکایی اسمیتسونین)

هلندی سرگردان یا هلندی پرنده (به انگلیسی: Flying Dutchman) افسانه‌ای است غربی مربوط به یک کشتی ارواح که دچار طلسمی شیطانی است که باعث می‌شود که این کشتی برای همیشه در دریاها سرگردان باشد و هیچ‌گاه لنگر نیندازد. در این داستان عبارت «هلندی سرگردان» هم نام کشتی است و هم نام ناخدای آن.
پیشینه

پیشینه این افسانه به داستان‌های عامیانه دریانوردان در سده هفدهم میلادی بازمی‌گردد. قدیمی‌ترین نسخه نوشتاری این داستان مربوط به اواخر سده هیجدهم است.

برخی منابع ناخدا برنارد فوکه، از ناخداهای هلندی سده هفده را الگوی این داستان خرافی دریانوردان دانسته‌اند. برنارد فوکه به خاطر سرعت زیاد در سفرهای دریایی‌اش از هلند به جاوه معروف شده‌بود و دریانوردان شایعه کرده‌بودند که او «با شیطان همدست شده‌است.»

نخستین شکل چاپ‌شده این داستان در مه ۱۸۲۱ در مجله بلک‌وود ادینبورو منتشر شد که در آن محل داستان در دماغه امید نیک قرار داشت. در این داستان ناخدای هلندی سرگردان سفارش‌هایی مربوط به افرادی که مدت‌ها است مرده‌اند را به کشتی‌های دیگر پیشنهاد می‌کند و هر کشتی که ملوانانش این سفارش‌ها را بپذیرند به بدبختی دچار خواهد شد.