خوابگاه 104 [قسمت سوم]

برای مطالعه قسمت های قبلی اینجا کیلک کنید

همه خواب بودن یه چراغ قوه گرفتیم واومدیم از خوابگاه بیرون
داشتیم میرفتیم طرف ابخوری که متوجه شدیم یه نفر اونجاس
اروم اروم رفتیم طرفش وقتی نزدیک شدیم دیدیم علی هستش [دوستم]
ازش جریان و پرسیدیم که چرا این موقع اومده اینجا
گفتش یه صدا شنیدیم اومدم بیرون ببینم چیه یه ادمی از دور معلوم بود
نزدیک شدم انگاری غیب شد
گفتم پس توام دیدیش ؟!
گفت چیو ؟
گفتم همون مردی که غیب شد دیگه
گفت از دور دیدم چهرش معلوم نبود پشت به من وایستاده بود
شروع کردم واسش جریان رو تعریف کردم و بهش گفتم که منم دیدمش و خونی بوده ...
کلا داستان رو از اول براش گفتم دیدم
خیلی ترسیده البته منم کم از اون نداشتم اروم شروع کردیم به دور زدن توی اون محوطه
تا شاید یه چیزی پیدا کنیم همینطوری که کنار هم بودیم
یهو یه صدایی مث زوزه از پشت مون اومد علی از قضا برگشت و پاش گیر کرد به شلنگ و افتاد تو یه چاله
توی باغچه خوابگاه هی جیغ و داد میکرد , سریع درش اوردیم
وقتی از گودال اوردیمش بیرون متوجه یه کیف پول پاره پوره و یه پیراهن خونی جر خورده تو گودال شدیم
دست کردیم و کیف و برداشتیم فقط یه کارت شناسایی توش بود البته کارته نصفش از بین رفته بود حالا چطوری نمیدونم
انگاری اتیش زده بودن کیف رو یه نگاه کردیم به کارت فقط عکسش معلوم بود
همه چیش از بین رفته بود یکم بیشتر توجه کردم این عکس خیلی شبیه اون مردیه که کنار ابخوری دیدمش
اره خودش بود ولی سر اون مرد چی اومده بود ؟
با ترس و لرز برگشتیم خوابگاه و تا صبح نخوابیدیم
صبح رفتیم پیش مستخدم ولی جریان رو واسش تعریف نکردیم
فقط گفتیم خونه نزدیک مدرسه سراغ داره که اجارش پایین باشه
اونم گفت اره یه کلبه هستش که مال خودمه البته خیلی وقته توش کسی زندگی نکرده
مام چون مجبور بودیم با قیمت خیلی کم کلبه رو اجاره کردیم
ولی خود اون کلبه هم زیادی نرمال نبود اخه یه جوری ساخته شده بود از اون بیشتر میترسیدی
ولی خوب مجبور بودیم و رفتیم یه چند شب توی اون کلبه بودیم که تصمیم گرفتیم دوباره شب برگردیم به حیاط مدرسه
...

بقیه در قسمت بعدی ...


نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد